نقش حزب و جبهه در رهایی کشور از بحران – کورش عرفانی


کورش عرفانی – ۲۴ مهر ۹۷

بسیاری از جوامع در مسیر تاریخ خود به بحران هایی سخت بر می خورند. در این بحران ها آن چه بیش از همه به آنها کمک می کند همسویی و همدلی حکومت و مردم است. یعنی تصمیم گیرندگان در بالا منافع مردم در پایین را در نظر می گیرند و مردم، به این واسطه، با دولتمردان همکاری می کنند. اما وقتی یک جامعه ی بحران زده دچار قهر میان حکومت و مردم است، شانس بسیار کمی دارد که از آن بحران رهایی یابد. در این جاست که اعضای جامعه در مقابل یک انتخاب سخت قرار می گیرند: یا به حکومت بی لیاقت و فاقد مشروعیت مردمی اجازه دهند که آن بحران را عمیق تر و وخیم تر کرده و به فاجعه و نابودی آن کشور بکشاند و یا این که با قیام و مبارزه، آن حکومت نامردمی را کنار زده و قدرت و تصمیم گیری و اختیارات را به دست یک دولت لایق و مردمی بسپارند.

شرایط ایران اکنون چنین است. کشورمان غرق در بحران های متعدد است: بحران اقتصادی (رکود تورمی حاد)، بحران اجتماعی (فروپاشی اخلاق و انحطاط روابط جمعی)، بحران سیاسی (آشفتگی و ماهیت مافیایی قدرت)، بحران زیست محیطی (کمبود آب و غیر قابل زیست شدن محیط طبیعی سرزمین ایران)… این بحران ها در هم تنیده اند و همدیگر را تقویت و تشدید می کنند. هر یک به تنهایی برای نابودی کشور کافی است و اینک همه ی آن ها به طور فزاینده در این مسیر دست به کارند.

اما از سوی دیگر وقتی مردم عادی در مقابل این تابلوی سیاه و تاریک قرار می گیرند، موضوع برایشان چنان وحشتناک و مشکل برایشان آن قدر بزرگ است که حتی تصور واکنش و عمل برای رفع و حل آن هم سخت است، چه رسد به عمل و اقدام! در این شرایط است که نقش بخش آگاه و مسئولیت پذیر جامعه برجسته می شود. بخشی که به واسطه ی قدرت تشخیص درست منافع جامعه می تواند به طور جمعی در مسیری عقلانی حرکت کرده و کشور را نجات دهد. این قشر آگاه در جامعه ی ایران و در میان ایرانیان خارج از کشور حضور دارند و می توانند عمل کنند. البته تعداد آنها زیاد نیست، اما در عوض با یک بستر اجتماعی گسترده ی ناراضی طرفند که می تواند به راحتی برای حرکت های سرنوشت ساز به جنبش درآید. وظیفه ی این بخش آگاه و مسئولیت پذیر جامعه بهره برداری از این نارضایتی عمومی است تا بتوان نیروهای اجتماعی معترض را به سوی کنش های مهم و تعیین کننده هدایت کرد.

اما این یک زنجیره است. یعنی خود این نیروی آگاه و مسئولیت پذیر هم به طور لزوم و به شکل مکانیکی به سوی به حرکت درآوردن جامعه نمی رود. این نیرو نیز به سهم خود نیاز به یک تشکل سیاسی راهنما و پیشرو دارد. کار احزاب و سازمان های سیاسی هم اینست که این نیروی سیاسی مستعد و آماده را سازمان دهی کرده و برای جنبش گسترده ی اجتماعی هدایت کند. تحزب ابزار شهروندانی است که می خواهند در تعیین سرنوشت جامعه نقش داشته باشند.

نقش یک حزب:

با این درک بود که نگارنده و یاران دیگر در تاریخ بیست و نهم اسفند ۱۳۹۲ حزب ایران آباد را تاسیس کردیم. در مرامنامه و برنامه ی سیاسی این حزب آمده است که قیامی که ما برای کنار زدن استبداد کنونی در ایران می خواهیم «قیام توده ای» نیست. یعنی حرکتی وسیع اما مبتنی بر احساسات و بدون آگاهی یا قدرت تشخیص درست منافع جامعه. بلکه سفارش شده است که ما خواهان قیام «نیروهای آگاه و مسئولیت پذیر» جامعه هستیم. کسانی که می توانند تشخیص دهند برای منافع جمعی چه خوب است. این نیروها می توانند با پیوستن به حزب و یا با دنبال کردن آموزش ها و تحلیل های حزب، خود را برای کار جمعی سازمان یافته در جهت روشنگری و هدایت بخش ناراضی جامعه فعال سازند.

سالهاست که حزب ایران آباد،-در کنار سایر تشکل های سیاسی که به این مهم مشغول هستند-، به امر جذب و آموزش نیروهای مسئولیت پذیر جامعه مشغول است و این روند ادامه دارد. اما در ورای این کار، برای تحقق بخشیدن به یک جایگزین برای رژیم جمهوری اسلامی، حزب ایران آباد به همراه جریان «ایران لیبرال» یک جبهه ی سیاسی را تشکیل دادند تا بتوانند از طریق کار مشترک به نیروهای آگاه و مسئولیت پذیر این پیام را بدهند که یک تشکل وسیع تر و قویتر از این پس آماده است تا در مسیر پایان بخشیدن به عمر ننگین رژیم عمل کند.

جاده ی دو سویه:

اما همان طور که بارها گفته ایم، رابطه ی میان نیروهای سیاسی و نیروهای اجتماعی یک پیوند دو طرفه است. یعنی هر دو باید به یکدیگر توجه کنند و به همکاری با هم بپردازند. هیچ حزب یا جبهه ی سیاسی نیست که بدون حمایت مردم بتواند به جایی برسد و در عین حال هیچ قشری در جامعه نیست که بدون ابزارهای لازم بتواند در صحنه ی سیاست و تغییر اجتماعی تاثیرگذار باشد. بنابراین نیاز است به این که هم حزب سیاسی داشته باشیم و هم مردمی که از این حزب حمایت و پشتیبانی می کنند. هم جبهه ی سیاسی شکل بگیرد و هم بخش آگاه جامعه جبهه را تقویت و معرفی سازد تا پایگاه اجتماعی پیدا کند و قدرت بسیج مردمی بیابد.

نباید فراموش کرد که برای تغییرات بزرگ به نیروی بزرگ نیاز است. جامعه ی ایران با یک تغییر کوچک و سطحی از این مجموعه ی بحران های وحشتناک رهایی نخواهد یافت. نیاز به یک دگرگونی بزرگ و عمیق ساختاری است. اما نقطه ی شروع این حرکت همانا کنار زدن حکومت نالایق و ضد میهنی کنونی است. بساط حکومت مبتنی بر مثلث آخوند-پاسدار-گنده بازاری ها باید برچیده شود و به جای سه ضلعی جهل، ترس و فقر، مثلث آگاهی، آزادی و آبادی حاکم شود. این تنها در صورت تحقق این تغییر در حاکمیت است که راه برای کلید زدن سایر تغییرات باز می شود. بدون تغییر رژیم هیچ بهبودی نمی توان در وضعیت عمومی کشور پدید آورد.

نگارنده با این نوشتارها تلاش دارد که هموطنان آگاه و مسئولیت پذیر را به سوی احزاب و سازمان های سیاسی مردمی جلب کرده و از آنها دعوت کند که به این تشکل ها بپیوندند. باید بدانیم که بدون شکل سازمان یافته، هدفمند و برنامه ریزی شده، مبارزه برای تغییر شرایط ره به جایی نخواهد برد. تحزب شکل سازمان یافته ی مبارزه ی سیاسی است. تحزب مسیر هدفمند مبارزه ی سیاسی است. تحزب روش برنامه ریزی شده ی مبارزه ی سیاسی است و بدون آن امکان رفتن به سوی دمکراسی ممکن و میسر نیست.

حزب ایران آباد و جبهه ی جمهوری دوم مثال هایی هستند از تشکل های سیاسی که هموطنان آگاه و علاقمند می توانند از آن کسب اطلاع کرده و در صورتی که آنها را مناسب دیدند با آنها همکاری و همسویی داشته باشند. به عضویت آنها درآیند و یا با آنها همکاری و همیاری کنند. اگر هم این تشکل ها مطلوبشان نیست می توانند به سایر سازمان ها و احزاب مردمی ایرانی بپیوندند. مهم در این میان، تقویت مبارزه ی مبتنی بر تحزب و سازمان یافته است.

از یاد نبریم که این دمکراسی نیست که مشارکت می آورد، بلکه مشارکت است که دمکراسی می سازد.#

 

  1. برای اطلاع بیشتر از حزب ایران آباد و اهداف و برنامه ی سیاسی آن به این وبسایت مراجعه کنید: www.iraneabad.org

  2. برای آگاهی از مواضع و فعالیت های جریان ایران لیبرال به این وبسایت مراجعه فرمایید: www.iranliberal.com

 

 

Print Friendly, PDF & Email

مقالات

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *