کورش عرفانی – ۲۸ بهمن ۹۷
همزمان با برگزاری کنفرانس ورشو در لهستان، به ابتکار آمریکا و با حمایت مستقیم اسرائیل، بخشی از نیروهای اپوزیسیون در آن شهر گردآمده و برای تغییر رژیم در ایران تظاهرات می کردند. این نیروها آیا از این نکته غافل اند که رژیم را در تهران باید تغییر داد و نه در ورشو؟
به طور نمونه در مطلبی که توسط آقای بهرنگ زندی (روزنامه نگار) منتشر شده است، لیستی از حرکت های اعتراضی کارگران در طول یک سال (از دی ۹۶ تا دی ۹۷) ارائه شده است. اگر این لیست را مبنا قرار دهیم می توانیم پاره ای از داده ها را از آن بیرون بکشیم و ببینیم آیا پتانسیل اعتراضی کارگران به طور خاص و توان مبارزاتی جامعه به طور عام در حدی هست که بتوان با آن رژیم را در ایران تغییر داد یا خیر.
نگارنده با اتکاء به همین لیست جدولی را تهیه کرده است که در زیر می آید:
این جدول به ما می گوید که در طول یک سال مورد نظر، هر ماه، به طور متوسط، ۱۵ حرکت کارگری در قالب تجمع، تحصن، اعتصاب، اعتراضات در محل یا در خیابان های شهر، درگیری، بازداشت و … صورت گرفته است. به عبارت دیگر یک تحرک قابل توجه در میان کارگران روی داده. باید توجه داشت که آمار واقعی می تواند از همین گسترده تر باشد. درصد ها در جدول نشان می دهد که تغییر و تناوب در شمار اعتراضات در طول این یک سال امری ثابت بوده است.
به عبارت دیگر، اگر بخواهیم فقط به رویدادهای مبارزات کارگری بسنده کنیم می بینیم که در طول این یک سال به طور متوسط هر دو روز یک حرکت اعتراضی توسط کارگران یا تعرضی نسبت به آنها انجام شده است. شمار قابل توجه آنها در طول ماه و به ویژه سال، حکایت از توان بالقوه ی بالای این طبقه ی اجتماعی برای تبدیل شدن به نیروی محرکه ی یک جنبش اجتماعی گسترده دارد. فراموش نکنیم در تونس تنها یک واقعه ی خودسوزی یک دست فروش کافی بود تا یک حرکت عظیم اعتراضی شکل گرفته و دیکتاتور را فراری دهد.
این امر به ویژه زمانی امکان پذیرتر جلوه می کند که ما حضور قشرهای دیگر جامعه را در صحنه ی اعتراضات در نظر بگیریم. معلمان و فرهنگیان از یکسو و بازنشستگان و مالباختگان از سوی دیگر به طور مستمر در حال برگزاری تجمعات بزرگ و کوچک اعتراضی هستند. و بر همه ی این اعتراضات باید خشم اجتماعی فراگیر در درون جامعه را متذکر شویم که به دلیل وخامت شرایط اقتصادی و فاجعه ی معیشتی مردم در حال گسترش است. بین ۵ تا ۶ میلیون ایرانی شب ها گرسنه می خوابند.
پرسش مهم:
در یک چنین بستری، تصور آغاز یک حرکت اعتراضی وسیع و رادیکال سخت نیست. اما چرا رخ نمی دهد؟ در این جا به دلایل کلان و بستر تاریخی و فرهنگی و روانشناختی موضوع نمی خواهیم بپردازیم؛ می خواهیم با اتکاء به موضوع اصلی مقاله، که همانا شمار و گستره ی حرکت های اعتراضی است، به سوی یک توضیح تکنیکی در این مورد برویم.
برخی بدیهیات در این راستا چنین هستند:
- شمار اعتراضات بالاست.
- رادیکالیسم اجتماعی هم شدید است.
- حرکات اما پراکنده و نا منظم است.
- لذا، نتیجه ی خاص و ملموس همگانی از این اعتراضات حاصل نمی شود.
این بدیهیات در دل خود هم مشکل را دارد هم راه حل را. اگر شمار اعتراضات خوب است ولی پراکنده و نا منظم ره به جایی نمی برد، پس باید از این وجه کمّی استفاده کرد و به آن کیفیت لازم، یعنی هماهنگی و منظم بودن را تزریق کرد. این امر به صورت خودجوش صورت نمی پذیرد. حداقل تا به حال هیچ اقدام جدیی برای ایجاد این هماهنگی به طور خودجوش و برخاسته از ابتکار عمل خود کارگران، به طور مثال، دیده نشده است، چه رسد به هماهنگی میان کارگران و سایر اقشار و بعد بین بسیاری از لایه های معترض جامعه با هم. پدیده ی هماهنگ سازی ملی یک حرکت هرگز تصادفی نبوده و نیست.
پس، دل خوش کردن به این فرمول معجزه آسای مدعی پادشاهی- که هر بار در مقابل سوال “مردم باید چه کنند“، تکرار می کند: “مردم خودشان می دانند“- کار نمی کند. باید با موضوع جدی برخورد کرد. اگر قرار است این توان بالقوه ی قابل توجه اقشار معترض جامعه به ثمر برسد و به یک حرکت سراسری و سرنوشت ساز تبدیل شود، نیاز به یک نیروی مشخص هماهنگ کننده است. تا این نیرو نباشد همه چیز به شانس و اقبال بستگی پیدا می کند و بعید نیست در این میان، مثلث پومپئو، نتانیاهو و بن سلمان با همدستی خامنه ای و روحانی و سردار جعفری، کشور را به محاق یک جنگ نابودساز یا چیزی شبیه به آن بکشند که با خود مرگ و قحطی و نابودی را برای مردم ایران به همراه خواهد داشت.
نیروی سرنوشت ساز هماهنگ کننده:
نیروی هماهنگ کننده ای که از آن سخن می گوییم به دلیل شرایط سرکوب در ایران، نمی تواند در داخل کشورباشد، در خارج از کشور نیز این نیرو قادر به ایفای نقش مورد نظر نیست مگر آن که ۱) از مشروعیت مردمی برخوردار باشد و ۲) این کار را در راستای یک استراتژی برنامه ریزی کند.
برای شرط اول لازم است که این نیرو خود را به مردم ایران بشناساند و جنس مردمی خود را ثابت کند. عدم وابستگی به بیگانگان پیش شرط مهمی برای این منظور است. نه وابستگی مستقیم نه غیر مستقیم، نه خجالتی نه علنی. این نیرو باید نشان دهد بخشی از مردم است، با مردم است وبرای مردم. اثبات این مهم نیز با حرف نیست، با عمل است، فقط با عمل.
برای شرط دوم نیز لازم است بداند می خواهد چه کند؛ یعنی هم استراتژی داشته باشد و هم تاکتیک های مناسب. استراتژی نقشه ی راه دراز مدت است برای رسیدن به مقصد و تاکتیک، راه های مقطعی است برای پیشرفت در مسیر اصلی. بدیهی است که هماهنگ سازی حرکت های اعتراضی باید یک اقدام تاکتیکی باشد برای تحقق استراتژی تغییر رژیم استبداد مذهبی به یک حکومت دمکراتیک.
تجربه ی مشخص:
این کاری بود که ما در جبهه ی جمهوری دوم ایران آغاز کردیم.
استراتژی ما عبارت است از تغییر جمهوری اسلامی دیکتاتور و جنایتکار به یک جمهوری دمکراتیک و لائیک. برای این منظور اقدامات تاکتیکی خود را این گونه پیش بینی کرده ایم و برای انجام هر کدام تلاش کرده و خواهیم کرد: ۱) نخست این که بتوانیم بخشی از نیروهای دمکراتیک و مردمی اپوزیسیون را گرد آوریم تا برای کار مورد نظر، یک تمامیت قابل قبول و قابل ارائه برای مردم ایران داشته باشیم. ۲) وقتی این نیرو شکل گرفت، آن را به مردم ایران معرفی کرده و برنامه ی سیاسی خود را برای همگان توضیح می دهیم. ۳) اگر مردم از این تشکل و برنامه ی سیاسی آن حمایت کردند ما برای هماهنگ سازی اعتراضات مردمی مراحل کاری خود را این گونه پیش بینی کرده ایم:
۱-۳ ) ایجاد پیوند زمانی، مکانی و موضوعی بین اعتراضات پراکنده ی یک قشر یا طبقه ی خاص مانند فرهنگیان یا کارگران.
2-۳) در صورت موفقیت آمیز بودن تدارک حرکت های اعتراضی سراسری توسط آن قشر یا طبقه. به طور مثال اعتصاب سراسری کارگران و یا اعتصاب سراسری معلمان.
۳-۳) هماهنگ سازی حرکت های اعتراضی اقشار و طبقات مختلف با هم و در کنارهم. به طور مثال، حرکت های هماهنگ اعتراضی کارگران و معلمان به طور همزمان.
4-۳) در صورت کامیابی در این بخش، رفتن به سوی اعتصابات سراسری متشکل از قشرها و لایه های مختلف جامعه و همزمان با آن، ارائه ی اولتیماتوم به دولت برای تسلیم شدن در برابر خواست های بدیهی شهروندان در زمینه های اقتصادی، معیشتی، صنفی و اجتماع.
1-۵-۳ ) در صورت پاسخ مثبت دولت، بهره بردن از آن پیروزی برای تقویت هماهنگی اقشار مردم جهت خواست ها و مطالبات بیشتر و جدیتر
۲-۵-۳) در صورت پاسخ منفی دولت، تبدیل اعتصاب سراسری به اعتراض سراسری که عبارت خواهد بود از حضور گسترده ی مردم در صحنه ی تظاهرات فراگیر و کشوری، همراه با اولتیماتوم به دولت با خواست های مشخص و معین.
1-۶-۳ ) در صورت پاسخ مثبت دولت، بهره بردن از امتیاز به دست آمده جهت بازکردن فضای سیاسی کشور و فعال سازی نهادهای شهروندی از یکسو و احزاب و سازمان های سیاسی از سوی دیگر برای آماده سازی شرایط جهت انتخابات آزاد در کشور زیر نظر نهادهای شهروندی.
2-۶-۳ ) در صورت پاسخ منفی دولت، تدارک برای تظاهرات سراسری و تبدیل آن به قیام خلع قدرت. در این تظاهرات مردم با تصرف مراکز حکومتی و بازداشت سران و مقامات رژیم، قدرت را از دست او بیرون آورده و به طور عملی رژیم جمهوری اسلامی را خلع قدرت می کنند. (هزینه ی این قیام، سبک یا سنگین، بهایی است که باید برای رهایی میهن و کسب آزادی بدهیم.)
۴) با پایان رژیم جمهوری اسلامی، دولت موقت معرفی و با کمک مردم ونهادهای دولتی اداره ی امور کشور را به دست می گیرد. وظیفه ی این دولت تامین امنیت و آزادی است، به نحوی که بتوان شاهد فضای امن و آزاد برای برگزاری انتخابات مجلس موسسان، تصویب قانون اساسی توسط مجلس موسسان، تایید قانون اساسی توسط رفراندم مردمی، برگزاری انتخابات پیش بینی شده در قانون اساسی جدید و تشکیل دولت منتخب مردم باشیم. در این مرحله دولت موقت مسئولیت ها را به دولت منتخب واگذار و خود را منحل می کند.
این مسیری است قابل اجرا. نیاز به ایرانیانی دارد باورمند و جدی. در داخل ایران و نیز در خارج از کشور. این به طور مشخص برنامه ی جبهه ی جمهوری دوم ایران برای خلع قدرت از رژیم استبدادی کنونی است که به عنوان دوران جمهوری اول به عمر آن پایان می دهیم و دوران جمهوری دوم ایران را آغاز می کنیم، با تلاش برنامه ریزی شده، هدفمند و قدرتمند جهت استقرار یک جمهوری دمکراتیک و لائیک.
از همه ی تشکل های سیاسی ایرانی که خود را در این راستا می یابند دعوت به عمل می آوریم که به جبهه ی جمهوری دوم ایران بپیوندند و با آن همکاری کنند، به همین ترتیب از هموطنان داخل و خارج از کشور می خواهیم به جبهه ی شهروندی جمهوری دوم ایران ملحق شوند تا دست در دست هم سرنوشت کشورمان را نه در ورشو، که در تهران و تبریز و کرمان و اهواز و مشهد و شیراز و زاهدان… شکل دهیم.
آزادی برای ملتی است که برای کسب آن می جنگد. #