دمکراسی و ضرورت پیوستن شهروندان به احزاب سیاسی – کورش عرفانی


دمکراسی و ضرورت پیوستن شهروندان به احزاب سیاسی

کورش عرفانی – دی ماه ۹۷

دمکراسی بــا حضــور مــردم و با فعالیــت تشــکل هــای سیاســی سازمان یافته شکل می گیرد. هر دو برای دمکراسی ضروری اند، هم مشارکت مردم و هم حضور احزاب سیاســی. حضور مردم جوهره ی دمکراسی اســت. این واژه خود از دو جــزء »دمو« به معنــای مردم و »کراســی« به معنای ســاالری تشکیل شده است. دمکراسی یعنی مــردم ســاالری. پس تا مــردم در صحنه نباشند و به عنوان انتخاب کننده و انتخاب شونده به طور آزاد فعالیت نکنند نمی تــوان حرف از دمکراسی زد. اما ایــن دخالت مــردم نمی تواند بــه طــور مســتمر و همــه جاگیر صورت پذیرد. نیاز است که شکل و ســامان به خود بگیرد و توانایی های عملی در کار مدیریت جامعه کسب کند. این نیز ممکن نیست مگــر اراده، حضــور و نقش مردم بــه صورت ســازمان یافته ی خود درآیــد. شــکل ســازمان یافتــه ی حضور مــردم در سیاســت همان تحزب است. تحزب یا حزب گرایی عبارت است از قرار دادن احزاب در بطن فرایندی که ســبب مدیریت دمکراتیک جامعه می شود. انتقاد بر حتزب: البته امروز کم نیســتند کسانی که بــا اتکاء بــه جریان هــای مردمی، مانند »جلیقه زردها« در فرانسه، معتقدند که دمکراسی های غربی از محتــوای مردمی بیگانه شــده انــد و احزاب، دیگر قادر نیســتند منافــع، خواســت هــا و مطالبات جامعه را به راستی نمایندگی کنند. به همین خاطر شاهد بروز جنبش هایــی هســتیم کــه در آن احزاب سیاســی ســنتی نقش مستقیم یا فعــال ندارنــد. این یــک حقیقت است که دمکراسی غربی از ماهیت طبقاتی برخوردار است. در چنین سیســتمی احزاب بــه ابزار سیاسی طبقات برتر تبدیل مــی شــوند و از رای مــردم فقط برای کسب مشروعیت استفاده می کنند، نه برای دفاع از منافع آنان. اما باید ایــن واقعیت را نیز به رســمیت بشناســیم که تا زمانی که جوامع بشــری بتواننــد، هــم از حیــث سطح آگاهی و فرهیختگی تــوده هــا و هــم از حیــث لجســتیکی امــکان اعمال دمکراسی مســتقیم را پیدا کنند، دمکراسی نمایندگی یگانه شــکلی از دمکراســی اســت که مــی توان بــه آن امید داشــت. به ویژه برای کشــورهایی مثل ایران که هنوز حتی همین دمکراسی نیــم بنــد را هــم تجربــه نکــرده انــد و بــه نظر می رســد تا موقعی که آن را تجربه نکنند، نمی توانند امیدوار باشند که به مرحله ی عالیتر از تجربه ی دمکراتیک، یعنی دمکراســی مســتقیم دست یابند. درک شرایط واقعی: این ضرورت اســتقرار دمکراســی نمایندگــی در ایران اســت که ما را دعوت می کند موضوع تحزب در کشورمان را جدی بگیریم، زیرا که در نبــود احزابی قــوی و توانا نمی توانیم انتظار حرکت از دیکتاتوری به دمکراســی را داشــته باشــیم. در همین راستاســت کــه احزابی مانند »حزب ایران آباد« پیوســته در فعالیت های خود هموطنان را دعوت می کنند به احزاب مردمی بپیوندنــد و در راســتای پیشــبرد مبارزه ی دمکراتیک کار و فعالیت ســازمان یافتــه و منظــم داشــته باشند. تا زمانی کــه ایرانیان از احزاب دور و بــا آنها بیگانه باشــند نمی توان امیــدوار بود که با صرف تظاهرات و اعتصاب و حتی قیام و شــورش بتــوان از ایــن مرحله گــذر کرد و به دیکتاتــوری خاتمــه داد. عبور از اســتبداد و ورود بــه دمکراســی یک فرایند است که باید به مثابــه یک پروژه اداره شــود. یــک پــروژه ی پیچیــده ی سیاســی که نیاز به ســطح باالیی از مدیریت دارد. توده ها به تنهایی قادر به اعمــال مدیریت در این سطح نیستند. صحبت از مدیریت کالن اســت کــه دارای ابعــاد توامان و در هــم تنیــده ی سیاسی، اقتصادی، اجتماعــی و حتــی فرهنگی است. نیاز بــه دانــش و تجربه ی بسیار دارد. نیاز به هماهنگی میان مدیریت حوزه های خــرد دارد؛ حــوزه هایی که البته توسط مردم می تواند مدیریت شود، اما اداره ی چارچوب کالن و کشوری نیاز به تخصص های ویژه دارد. نقش مدیریتی احزاب: احــزاب، چارچوبی هســتند برای تجمیــع دانش و تجربه ی الزم در این حوزه. یعنی احزاب، در صورتی که به معنای حرفه ای کلمه تشکل یافته و هدفمند باشــند، باید این توانایی بــاالی مدیریتی را در خود ایجاد و خویش را برای ایفای نقش و قبول مسئولیت در این باب آماده کنند. این کار حزب سیاسی است که به سوی کسب قدرت و مدیریت قــدرت سیاســی حرکت کنــد. در مورد کشور ما، احزاب باید بتوانند قیام مردم را بــرای کنار زدن رژیم کنونــی هدایت و راهبــری کنند، بعد از آن باید قادر باشــند کشور را در دوران گذار اداره کرده و شرایط مناســب برای برگــزاری انتخابات مجلس موسسان و تصویب آزادانه ی قانون اساسی را فراهم سازند و سپس، باید بتوانند در یک فرایند دمکراتیــک در انتخابات شــرکت کــرده و خــود را در آزمــون رای مردم بگذارند و در صورت کســب اکثریت، قادر به مدیریت کشور در جهــت قول و وعده هــای خود به رای دهندگانشان باشند. ایــن وظیفــه ی هر حزبی اســت که مــی خواهد در شــرایط کنونی سیاســی ایــران جدی تلقی شــده و مــورد اعتمــاد مردم قــرار گیرد. احزابی که به حرف و شعار و گفتار بســنده می کنند، اما این توانایی را در خــود پــرورش نمــی دهنــد نمی توانند منبع قابل اعتباری در راستای روند تغییر قدرت سیاسی در کشــورمان باشــند. دلیــل این کــه مردم نیز در داخــل و خارج از کشور نسبت به بسیاری از سازمان های سیاسی اپوزیسیون بی اعتناء هســتند این اســت که در آنها این درجه از توانایی و جدیت را ســراغ ندارنــد. به همین خاطر، به حرف آنهــا گــوش نمــی دهند و بــا آنها همراهی نمی کنند. از همین جا بود که حزب ایران آباد از همــان ابتدای فعالیــت خود بر ضرورت آموزش و افزایش قابلیت هــای مدیریتــی در میــان اعضای خــود تاکیــد داشــت و دارد. ما بر این باور هستیم که مشکل کشور ما بیش از آن چه سیاســی باشــد مدیریتی اســت، یعنی اگر ظرفیت های باالی مدیریتی در یک جریان سیاسی آشکار شود می تواند نیرو و پشتوانه ی مردمی کافی را نیز به دست آورد. برخورد ما با سیاست متفــاوت بــوده اســت، برخوردی مبتنی بر تخصــص مدیریتی برای راهبــری قیــام برانــداز، مدیریت دوران گذار و بازســازی کشور. ما جویــای ایرانیانی هســتیم که این برخورد را می پسندند، به ضرورت آن باور دارند و حاضرند بیایند تا در این مسیر در کنار هم تالش کنیم. فرامــوش نکنیــم، دمکراســی مشــارکت نمــی آورد، مشــارکت دمکراسی می آورد. 

مقالات

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *